سر نره قمحاه
قمحی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قمحی. [ ق ِ حا ] ( ع اِ ) سر نره. ( منتهی الارب ). قِمحاة. ( منتهی الارب ). رجوع به قمحاة شود.
دانشنامه آزاد فارسی
قَمْحی (Kimhi (Kimchi
خاندان یهودی در اسپانیا و فرانسه. چند عالِم صرف ونحو زبان عبری از آن برخاسته اند. یوسف بن اسحاق قمحی (۱۱۰۵ـ۱۱۷۰م)، نویسندۀ تفسیر کتاب مقدس و کتابی در باب حروف صدادار است. پسرش موسی قمحی (۱۱۹۰م)، که کتاب عبری راه های معرفت او دستورنامه و گنجینۀ اطلاعات زبان شناختی است. برادرش داوود قمحی (۱۱۶۰ـ ۱۲۳۵) نیز کتاب هایی نوشت، از جمله کتاب ریشه ها، که فرهنگ کتاب مقدس است؛ و قلم کاتب، که رساله ای در باب سجاوندی است.
خاندان یهودی در اسپانیا و فرانسه. چند عالِم صرف ونحو زبان عبری از آن برخاسته اند. یوسف بن اسحاق قمحی (۱۱۰۵ـ۱۱۷۰م)، نویسندۀ تفسیر کتاب مقدس و کتابی در باب حروف صدادار است. پسرش موسی قمحی (۱۱۹۰م)، که کتاب عبری راه های معرفت او دستورنامه و گنجینۀ اطلاعات زبان شناختی است. برادرش داوود قمحی (۱۱۶۰ـ ۱۲۳۵) نیز کتاب هایی نوشت، از جمله کتاب ریشه ها، که فرهنگ کتاب مقدس است؛ و قلم کاتب، که رساله ای در باب سجاوندی است.
wikijoo: قمحی
کلمات دیگر: