فرهنگ انجمن آرای ناصری. فرهنگ انجمن آرای ناصری کتابی تألیف امیرالشعرا رضاقلیخان هدایت است. تألیف این کتاب در سال ۱۲۸۸ ه.ق پایان یافته است. این کتاب شامل بیست و چهار «انجمن» است که واژه ها توضیح داده شده اند. بخش پایانی کتاب «در آشکار کردن برخی کنایات و استعارات فارسی و عربی با شواهد آنها از اشعار فصحا و بلغا» است.
انجمن اول: الف
انجمن دوم: ب تازی
انجمن سیم: ب پارسی (پ)
انجمن چهارم: ت
انجمن پنجم: ج ابجد (ج)
انجمن ششم: ج پارسی (چ)
انجمن هفتم: خ
انجمن هشتم: د
انجمن نهم: ر
انجمن دهم: ز
انجمن یازدهم: ز پارسی (ژ)
انجمن دوازدهم: س
انجمن سیزدهم: ش
انجمن چهاردهم: غ
انجمن پانزدهم: ف
انجمن شانزدهم: ق
انجمن هفدهم: ک تازی
انجمن هیجدهم: ک فارسی (گ)
انجمن نوزدهم: ل
انجمن بیستم: م
انجمن بیست و یکم: ن
انجمن بیست و دوم: و
انجمن بیست و سیم: ه
انجمن بیست و چهارم: ی
انجمن آرای هر انجمن و چمن پیرای هر چمن بزرگ نام یزدان یکتاست که انجمنها به پرتو آن روشن و چمن ها به گونه آن گلشن است..mw-parser-output .b{text-align:justify;text-align-last:justify;border:0}.mw-parser-output .beyt{white-space:nowrap}
هر نیستی بدو هست و هر بلندی از او پست. هستی سزای همه هستی پذیرفتگان و بخشایش افزای همه بیداران و خفتگان است. هیچچیز بدو نماند و او به هیچ نیز یک است نه بک شماری پنهان است با فر و زه آشکاری هرگز نبمیرد و نیستی نپذیرد.هر که را خواست زد و هر که را خواهد زند.هر چه خواست کرد و هر چه خواهد کند. به هیچ درنماند و جز در آفریدن چون خودی زیرا که ایزد را نه سزاست انبازی ایزدی.یکتای بی همتاست بی آلایش جان و تن زنده است نه به روان و تن که به خویشتن داناست بی اندیشه و نکاشته و هرگز نادانی به دانش او ره نداشته نزدیکان از دانش بی چونی او دورند و بینایان از بینش چگونگی او کور.اگر او هست پس جز او هیچ نیست و اگر او نیست پس این همه هستی چیست. نیکو سخنی است بی خم و پیچ که با او همه هیچند و بی او هم هیچ. اوست آورنده دشمن و دوست و پرورنده مغز و پوست و اگر نغزتر سخن نپوشی اینها سخن است و همه اوست. دانشمندان مر او را پروردگار همگان دانند و خرد پیوندان وی را مایه پدید آمدگان خوانند. ویژه درونان یگانه همه او را انگارند و یکی شدگان او را همه شمارند. چه از بسیاری آشکاری از دیده پنهان است در دیده مپنندگان پیداست…
انجمن اول: الف
انجمن دوم: ب تازی
انجمن سیم: ب پارسی (پ)
انجمن چهارم: ت
انجمن پنجم: ج ابجد (ج)
انجمن ششم: ج پارسی (چ)
انجمن هفتم: خ
انجمن هشتم: د
انجمن نهم: ر
انجمن دهم: ز
انجمن یازدهم: ز پارسی (ژ)
انجمن دوازدهم: س
انجمن سیزدهم: ش
انجمن چهاردهم: غ
انجمن پانزدهم: ف
انجمن شانزدهم: ق
انجمن هفدهم: ک تازی
انجمن هیجدهم: ک فارسی (گ)
انجمن نوزدهم: ل
انجمن بیستم: م
انجمن بیست و یکم: ن
انجمن بیست و دوم: و
انجمن بیست و سیم: ه
انجمن بیست و چهارم: ی
انجمن آرای هر انجمن و چمن پیرای هر چمن بزرگ نام یزدان یکتاست که انجمنها به پرتو آن روشن و چمن ها به گونه آن گلشن است..mw-parser-output .b{text-align:justify;text-align-last:justify;border:0}.mw-parser-output .beyt{white-space:nowrap}
هر نیستی بدو هست و هر بلندی از او پست. هستی سزای همه هستی پذیرفتگان و بخشایش افزای همه بیداران و خفتگان است. هیچچیز بدو نماند و او به هیچ نیز یک است نه بک شماری پنهان است با فر و زه آشکاری هرگز نبمیرد و نیستی نپذیرد.هر که را خواست زد و هر که را خواهد زند.هر چه خواست کرد و هر چه خواهد کند. به هیچ درنماند و جز در آفریدن چون خودی زیرا که ایزد را نه سزاست انبازی ایزدی.یکتای بی همتاست بی آلایش جان و تن زنده است نه به روان و تن که به خویشتن داناست بی اندیشه و نکاشته و هرگز نادانی به دانش او ره نداشته نزدیکان از دانش بی چونی او دورند و بینایان از بینش چگونگی او کور.اگر او هست پس جز او هیچ نیست و اگر او نیست پس این همه هستی چیست. نیکو سخنی است بی خم و پیچ که با او همه هیچند و بی او هم هیچ. اوست آورنده دشمن و دوست و پرورنده مغز و پوست و اگر نغزتر سخن نپوشی اینها سخن است و همه اوست. دانشمندان مر او را پروردگار همگان دانند و خرد پیوندان وی را مایه پدید آمدگان خوانند. ویژه درونان یگانه همه او را انگارند و یکی شدگان او را همه شمارند. چه از بسیاری آشکاری از دیده پنهان است در دیده مپنندگان پیداست…
wiki: فرهنگ انجمن آرای ناصری