کلمه جو
صفحه اصلی

زنق

لغت نامه دهخدا

زنق. [ زَ ] ( ع مص ) تنگی کردن در نفقه بر عیال خود از زفتی یا درویشی. || زناق بستن در زیر حنک اسب. || بستن پای استر به پای بند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || بجایی فرودبردن ، راندن و فشردن درگوشه یا جایی که راه بازگشت نباشد. در پای دیوار قرار دادن فشردن کسی یا چیزی را. دوباره دستگیر کردن. محاصره کردن. تحت فشار قرار دادن. بشدت دنبال کردن. تا آخرین پناهگاه تعقیب کردن... ( از دزی ج 1 ص 607 ).

زنق. [ زَ ن َ ] ( معرب ، اِ ) نوک پیکان تیز.ج ، زنوق. || جای زناق. معرب زنخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

زنق. [ زُ ن ُ ] ( ع اِ ) عقول کامل و صائب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

زنق . [ زَ ] (ع مص ) تنگی کردن در نفقه بر عیال خود از زفتی یا درویشی . || زناق بستن در زیر حنک اسب . || بستن پای استر به پای بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بجایی فرودبردن ، راندن و فشردن درگوشه یا جایی که راه بازگشت نباشد. در پای دیوار قرار دادن فشردن کسی یا چیزی را. دوباره دستگیر کردن . محاصره کردن . تحت فشار قرار دادن . بشدت دنبال کردن . تا آخرین پناهگاه تعقیب کردن ... (از دزی ج 1 ص 607).


زنق . [ زَ ن َ ] (معرب ، اِ) نوک پیکان تیز.ج ، زنوق . || جای زناق . معرب زنخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


زنق . [ زُ ن ُ ] (ع اِ) عقول کامل و صائب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

زنق یا زینه در زبان ترکی آذربایجانی ، زمین پر آب، یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان قره ناز بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع شده است.در این روستا 31 خانوار با جمعیت 131 نفر زندگی می کنند این روستا با توجه به موقعیت جغرافیایی ویژه خود از شرایط خوب کشاورزی برخوردار بوده و دارای چشمه های فراوانی می باشد.
زنق در 7 کیلومتری جنوب شرقی مراغه و در یک منطقه ای جلگه ای با آب و هوای معتدل واقع شده است. آب مزروعی آن از صوفی چای بوده و محصولات عمده آن غلات، انگور و بادام می باشد .
اکثریت وزراء عضو کمیسیون سیاسی دفاعی هیأت دولت در جلسه مورخ 1369.2.26 با انتزاع پادگان اسلامی امام رضا (ع) و روستاهای زنق - قلعه خالصه - نرج آباد و سرج از دهستان بناجوی شرقی شهرستان بناب و الحاقشان به دهستان قره ناز مراغه موافقت کردند

پیشنهاد کاربران

سیاه سیاه ، اصل سیاه ، سیاه خالص


کلمات دیگر: