کلمه جو
صفحه اصلی

خروط

فرهنگ فارسی

ستور سرکش که رسن از دست کشنده درگسلاید و راه خود گیرد یا زن فاجره .

لغت نامه دهخدا

خروط. [ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) ستور سرکش که رسن از دست کشنده درگسلاند و راه خود گیرد. ج ، خُرط. || زن فاجره. || کسی که بنادانی و بی تجربتی بکاری درآید بی دریافت انجام. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

الگو:خروط طایفه ای است از طوایف سیستان و بلوچستان این طایفه از زمان قدیم در سیستان و بلوچستان وجود داشته است .
بعد از رضا شاه و با فوت منصور خان بزرگ طایفه خروط سیل عظیمی از مردم طایفه خروط به زاهدان و پاکستان و افغانستان و شمال کوچ کردند
با وقوع انقلاب حاجی سعید خان سردار حال حاضر طایفه خروط توانست مردم طایفه را در هیرمند جمع کند

پیشنهاد کاربران

خروط از دو جز تشکیل شده خ که به معنی خوب است و روط یعنی نان. حال از ترکیب معنایی این دو کلمه نان ده خوب استخراج می شود . که به اصطلاح منظور سخاوتمند می باشد. . خروط یه کلمه پشتو می باشد. و معنی دهخدا در مورد این کلمه اشتباه می باشد. چون ریشه فارسی ندارد.

ریشه روط یا روطی هندی می باشد ، اما هنوز در پیشاور پاکستان وخود افغانستان از این کلمه به معنای نان استفاده میشود. درنتیجه معنای خروط با توجه به اینکه خ صفت می باشد. . . نان ده یا سخاوتمند میتوان معنی کرد. با تشکر.

معنی خروط به فارسی میگویند فلانی خوب آدمی است که سخاوت مندنان ده میباشد به زبان پشتو آدم خوب و سخاوت مند را میگون خا جد بزرگ طوایف خروطی سخاوت مند و نان ده بوده است و مسافر که ازمسیر او گذر کرده است نان داده است روطی معنای نان است این طوایف از نسل قلجه میباشد واز نسل شاه حسین قوری

خروط یک کلمه پشتو هستش و به انسان هایی با نیرو و استعداد زیاد گفته میشود این طایفه در افغانستان و پاکستان و هند و ایران در جایگاه خوبی از نظر علم و قدرت است


کلمات دیگر: