کلمه جو
صفحه اصلی

جثاله

لغت نامه دهخدا

( جثالة ) جثالة. [ ج ُ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) برگ افتاده از درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انبوه و درهم شده یا سطبر کوتاه ، یا سطبر سیاه از موی و گیاه یا سطبر کثیف در هم شده از هر چیزی. ( آنندراج ).

جثالة. [ ج َ ل َ ] ( ع مص ) جثیل گردیدن. || انبوه و درهم شدن. ( از منتهی الارب ). رجوع به جثل شود.

جثالة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) جثیل گردیدن . || انبوه و درهم شدن . (از منتهی الارب ). رجوع به جثل شود.


جثالة. [ ج ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) برگ افتاده از درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انبوه و درهم شده یا سطبر کوتاه ، یا سطبر سیاه از موی و گیاه یا سطبر کثیف در هم شده از هر چیزی . (آنندراج ).



کلمات دیگر: