کلمه جو
صفحه اصلی

جبوب

لغت نامه دهخدا

جبوب . [ ج َ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن از توابع سنجان . (از معجم البلدان ).


جبوب . [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به بدر. رجوع به معجم البلدان شود.


جبوب . [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به مدینه . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).


جبوب . [ ج َ ] (ع اِ) زمین . || روی زمین . || زمین درشت . || خاک . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). ج ِ جبوبة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


جبوب. [ ج َ ] ( ع اِ ) زمین. || روی زمین. || زمین درشت. || خاک. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ جبوبة. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

جبوب. [ ج َ ] ( اِخ ) قلعه ای است به یمن از توابع سنجان. ( از معجم البلدان ).

جبوب. [ ج َ ] ( اِخ ) موضعی است به بدر. رجوع به معجم البلدان شود.

جبوب. [ ج َ ] ( اِخ ) موضعی است به مدینه. ( از تاج العروس ) ( از منتهی الارب ).

دانشنامه عمومی

جبوب (روستا). جبوب به عربی ( الُجبوب )، روستایی است در دهستان کُسْمة از توابع استان رَیمه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ پنجم، وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۶۰ ) نفر (۵ خانوار) می باشد.


کلمات دیگر: