کنایه از رقاص باشد ٠ بازیگر
چرخ زن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چرخ زن. [ چ َ خ ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب )چرخ پیرزن. آلت پنبه ریسی. آلت ریسندگی :
چرخ چون چرخ زنان نالانست
دل ز چرخ اینهمه نالان چه کنم.
چرخ زن.[ چ َ زَ ] ( نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). رقاص. ( ناظم الاطباء ). بازیگر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام.
چرخ چون چرخ زنان نالانست
دل ز چرخ اینهمه نالان چه کنم.
خاقانی.
رجوع به چرخ ِ پیرزن شود.چرخ زن.[ چ َ زَ ] ( نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). رقاص. ( ناظم الاطباء ). بازیگر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام.
خاقانی.
|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. ( برهان ). کنایه از سیاح. ( آنندراج ). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. ( ناظم الاطباء ).چرخ زن . [ چ َ خ ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )چرخ پیرزن . آلت پنبه ریسی . آلت ریسندگی :
چرخ چون چرخ زنان نالانست
دل ز چرخ اینهمه نالان چه کنم .
رجوع به چرخ ِ پیرزن شود.
چرخ چون چرخ زنان نالانست
دل ز چرخ اینهمه نالان چه کنم .
خاقانی .
رجوع به چرخ ِ پیرزن شود.
چرخ زن .[ چ َ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. (برهان ) (آنندراج ). رقاص . (ناظم الاطباء). بازیگر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام .
|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان ). کنایه از سیاح . (آنندراج ). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. (ناظم الاطباء).
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام .
خاقانی .
|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان ). کنایه از سیاح . (آنندراج ). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: