فلک الافلاک ٠ چرخ اکبر
چرخ اطلس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چرخ اطلس. [ چ َ خ ِ اَ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلک الافلاک. ( ناظم الاطباء ). فلک نهم. ( ناظم الاطباء ). چرخ اکبر. عرش اعظم. کنایه از عرش مجید که فلک نهم باشد :
دهرز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا
نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی.
همچو چرخ اطلس اطراف همه کیهان گرفت.
دهرز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا
نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی.
خاقانی.
بسکه هرسو شد قبا و چرخ در عالم فراخ همچو چرخ اطلس اطراف همه کیهان گرفت.
امیرخسرو ( از جهانگیری ).
رجوع به چرخ و چرخ اکبر شود.کلمات دیگر: