کلمه جو
صفحه اصلی

چرگر

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان کوهستانی سرد سیر ۱۵٠٠ سکنه . زه آب دره کوهستانی . محصول : غلات یونجه بادام و قیسی . شغل اهالی : زراعت و بافتن قالیچه و گلیم .
دهی جزئ دهستان ابهر رود بخش ابهر شهرستان زنجان .

لغت نامه دهخدا

چرگر. [ چ َ گ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 34هزارگزی شمال باختری ابهر و 5هزارگزی شمال شوسه ٔ قزوین به زنجان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 1500 تن سکنه دارد. آبش از زه آب دره ٔ کوهستانی ، محصولش غلات ، یونجه ، بادام و قیسی ، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است .از طریق پیرسقا، سر راه شوسه ٔ قزوین به زنجان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


چرگر. [ چ َ گ َ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سرودگوی بود. (فرهنگ اسدی ). مغنی و خنیاگر باشد. (برهان ) . مغنی و خنیاگر را نامند. (جهانگیری ). مؤلف انجمن آرا نویسد: «سروری کاشانی بمعنی مغنی ، یعنی مطرب نوشته است ... و در باب مفتی و مغنی تصحیف خوانی شده است و معنی درستی بدست نیامده است ». (از انجمن آرا). مغنی و خنیاگر و آوازه خوان . (ناظم الاطباء) :
همیشه دشمن تو سوخته تو ساخته بزم
ببزم ساخته رود آخته دوصد چرگر.

؟ (از فرهنگ اسدی ).


ز آوای مطرب ز دستان چرگر
دل من تپان همچو ماهی است در بر.

شهاب الدین مدارانی (از جهانگیری ).



چرگر. [ چ ُ گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مفتی بود. (فرهنگ اسدی ). مفتی را هم گفته اند. (برهان ) . بمعنی فتوی دهنده که مفتی خوانند. (انجمن آرا). در بعضی از کتب بمعنی مفتی مرقوم است . (جهانگیری ). مفتی . (ناظم الاطباء) :
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز دو چرگر .

زینبی (از فرهنگ اسدی ).


بوس و نظرم حلال باشد با یار
این معنی من گرفتم از چرگر .

ابوحفص سغدی سمرقندی (از انجمن آرا).


|| رسول و پیغمبر را گویند. (برهان ). پیغمبر را نامند. (جهانگیری ). رسول و پیغمبر. (ناظم الاطباء) :
بر پی شیر دین یزدان شو
کز پس چرگر امت است بتاز .

ناصرخسرو (از جهانگیری ).


|| پیشنماز را هم گفته اند. (برهان ). پیش نماز. (ناظم الاطباء) .

چرگر. [ چ َ گ َ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) سرودگوی بود. ( فرهنگ اسدی ). مغنی و خنیاگر باشد. ( برهان ) . مغنی و خنیاگر را نامند. ( جهانگیری ). مؤلف انجمن آرا نویسد: «سروری کاشانی بمعنی مغنی ، یعنی مطرب نوشته است... و در باب مفتی و مغنی تصحیف خوانی شده است و معنی درستی بدست نیامده است ». ( از انجمن آرا ). مغنی و خنیاگر و آوازه خوان. ( ناظم الاطباء ) :
همیشه دشمن تو سوخته تو ساخته بزم
ببزم ساخته رود آخته دوصد چرگر.
؟ ( از فرهنگ اسدی ).
ز آوای مطرب ز دستان چرگر
دل من تپان همچو ماهی است در بر.
شهاب الدین مدارانی ( از جهانگیری ).

چرگر. [ چ ُ گ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مفتی بود. ( فرهنگ اسدی ). مفتی را هم گفته اند. ( برهان ) . بمعنی فتوی دهنده که مفتی خوانند. ( انجمن آرا ). در بعضی از کتب بمعنی مفتی مرقوم است. ( جهانگیری ). مفتی. ( ناظم الاطباء ) :
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز دو چرگر .
زینبی ( از فرهنگ اسدی ).
بوس و نظرم حلال باشد با یار
این معنی من گرفتم از چرگر .
ابوحفص سغدی سمرقندی ( از انجمن آرا ).
|| رسول و پیغمبر را گویند. ( برهان ). پیغمبر را نامند. ( جهانگیری ). رسول و پیغمبر. ( ناظم الاطباء ) :
بر پی شیر دین یزدان شو
کز پس چرگر امت است بتاز .
ناصرخسرو ( از جهانگیری ).
|| پیشنماز را هم گفته اند. ( برهان ). پیش نماز. ( ناظم الاطباء ) .

چرگر. [ چ َ گ َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 34هزارگزی شمال باختری ابهر و 5هزارگزی شمال شوسه قزوین به زنجان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1500 تن سکنه دارد. آبش از زه آب دره کوهستانی ، محصولش غلات ، یونجه ، بادام و قیسی ، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است.از طریق پیرسقا، سر راه شوسه قزوین به زنجان اتومبیل هم میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

دانشنامه عمومی

چرگر یکی از کهن ترین روستاهای شهرستان ابهر در استان زنجان است و در حدفاصل شهرهای ابهر و زنجان در بخش منطقه ای دهستان صائین قلعه قرار دارد. کوه سندان که یکی از مرتفع ترین کوه های استان های قزوین و زنجان است در نزدیکی چرگر قراردارد. سد خاکی چرگر که در دهه 1370 احداث شده است یکی از اماکن دیدنی این روستا است. گفته می شود که چرگر در سالیان گذشته بیش از هزار خانوار ساکن داشته است. اکنون حدود چهارصد و سی خانوار در چرگر ساکنند. چرگر دارای برق و تلفن و آب آشامیدنی بیست و چهار ساعته بهداشتی و گاز شهری می باشد . با توجه به تخریب روستاهای زرین گل و قاشقچی و سردهه و قزل یال در قرن های گذشته املاک این روستاها نیز به چرگر اضافه شده و به نظر می رسد چرگر در منطقه کوهستانی ایران بزرگترین روستای کشوری باشد . وجود خاک منحصر به فرد این منطقه باعث شده که آب چشمه های آن بسیار گوارا و سبزیجات وحشی آن بسیار خوشمزده گردد . در فصل بهار هزاران طبیعت گرد و عاشق گیاهان دارویی و سبزیجات کوهی به کوههای چرگر آمده و ضمن لذت بردن از آب و هوای عالی سبزیجات مورد نظر خود را هم میچینند . چرگر دارای پنج دربند می باشد . دربند زرین گل یا زرن گول باشی ، دربند زرند یا زرند دره سی ، دربند روستا یا کت دره سی ، دربند سردهه یا سردره باشی ، دربند قاشقچی یا قاچی باشی . هر دربندی هم چندین چشمه بزرگ و کوچک دارد . آب چشمه های دربند زرین گل باغ های زیبای زرین گل را آبیاری میکند . آب چشمه های دربند زرند از جمله چشمه علی باغ ها و مزارع چرگر را آبیاری می کند . آب چشمه های دربند روستا علاوه بر آبیاری مزارع آب شرب روستا را هم تامین می نماید . آب چشمه های دربند سردهه مزارع سردهه را آبیاری می کند . آب چشمه های دربند قاشقچی هم به سد چرگر می ریزد .
چرگر روستایی بسیار قدیمی است و شاهد این مدعا آثار تاریخی آن است که در فهرست آثار ملی نیز ثبت شده اند. این آثار عبارتند از: جیران تپه، تپه زرنگول 1 و تپه زرنگول 3 همگی از عصر آهن و تپه قانچی خرابه سی مربوط به دوره های ایلخانی و صفوی.
اصالت ساکنان چرگر به ایل بزرگ مقدم برمی گردد که تنه اصلی آن در شهرستان مراغه ساکن است. گفته می شود که مقدم ها در دوره صفویه یا قبل از آن با نام ایل اتوزایکی درحوزه قراباغ زندگی می -کردند و پس از تشکیل دولت صفویه به شهرسنان مراغه کوچ کرده و بخشی از آنان هم از مراغه به استان زنجان آمده اند. البته در کتاب مراَه البلدان هم از ایل مقدم مراغه و هم از ایل مقدم زنجان نام برده شده است. گفته شده که نامگذاری ایشان هم با عنوان ایل مقدم به این خاطر بوده که در لشکرکشی ها، مقدم و جلودار سپاه بودند. خالقی مقدم، محمد
مقدم ها علاوه بر چرگر در دیگر روستاهای زنجان مانند ذاکر و بویون (در شمال سلطانیه) و الوند، خراسانلو، حسین آباد، قلعه حسینیه، جداقیا، نصیرآباد، پیرسقا و غیره نیز ساکن شده اند. در این بین آبادی چرگر موقعیت ممتاز و ویژه ای داشته است به این دلیل که محل اقامت خوانین مقدم بوده است. چرگر ظاهراً قدمت بیشتری نیز دارد. چنان که متون تاریخی ذکر شده که دوره ایلخانان، خواجه رشیدالدین فضل اله در ده چرگر کشته شد. همچنین مرآه البلدان در دوره قاجاریه به دو ده چرگر و جداقیا اشاره کرده است و نوشته که به خوانین مقدم چرگرمتعلق بوده است.


کلمات دیگر: