کلمه جو
صفحه اصلی

حدائی

لغت نامه دهخدا

حدائی. [ ح َدْ دا ] ( ع ص نسبی ) منسوب به حداء بطنی از قبیله مراد است که طایفه ای از مردم کوفه اند. ( سمعانی 159 ).

حدائی. [ ح َدْ دا ] ( اِخ ) ابوثور حبیب بن ابوملیکة. کوفی است. ( سمعانی 159 ).

حدائی. [ ح َدْ دا ] ( اِخ ) ابومهلهل معاصر ذوالرمه شاعر بود.داستانی از او در عیون الاخبار ( ج 4 ص 40 ) آمده است.

حدائی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابوثور حبیب بن ابوملیکة. کوفی است . (سمعانی 159).


حدائی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابومهلهل معاصر ذوالرمه شاعر بود.داستانی از او در عیون الاخبار (ج 4 ص 40) آمده است .


حدائی . [ ح َدْ دا ] (ع ص نسبی ) منسوب به حداء بطنی از قبیله ٔ مراد است که طایفه ای از مردم کوفه اند. (سمعانی 159).



کلمات دیگر: