کلمه جو
صفحه اصلی

خاک دوست

فرهنگ فارسی

فدائی رفیق در برابر دوست مانند خاک بی ارزش بودن .

لغت نامه دهخدا

خاک دوست. [ ک ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فدائی. رفیق. در برابر دوست مانند خاک بی ارزش بودن.

خاک دوست. ( ص مرکب ) دوستدار خاک. علاقمند به خاک. کنایه از دوست دار امور دنیوی است :
نه خاکی ولی چون زمین خاک دوست.
نظامی.

خاک دوست . [ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فدائی . رفیق . در برابر دوست مانند خاک بی ارزش بودن .


خاک دوست . (ص مرکب ) دوستدار خاک . علاقمند به خاک . کنایه از دوست دار امور دنیوی است :
نه خاکی ولی چون زمین خاک دوست .

نظامی .




کلمات دیگر: