کلمه جو
صفحه اصلی

حدراء

لغت نامه دهخدا

حدراء. [ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث احدر. زنی که یک را دو بیند. حولاء. و هو نعت حسن للخیل. || زمین نشیب.

حدراء. [ ح َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای زنان عرب و از جمله زوجه فرزدق که او به وی تشبیب کند. وی دخت زیق بن بسطام بن قیس بن مسعود از بنی ذهل بن شیبان است. داستان او و فرزدق و جریر در النقائض صص 803 - 819 آمده است. ( حاشیه المعرب جوالیقی ص 173 ).

حدراء. [ ح َ ] (اِخ ) نامی از نامهای زنان عرب و از جمله زوجه ٔ فرزدق که او به وی تشبیب کند. وی دخت زیق بن بسطام بن قیس بن مسعود از بنی ذهل بن شیبان است . داستان او و فرزدق و جریر در النقائض صص 803 - 819 آمده است . (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 173).


حدراء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث احدر. زنی که یک را دو بیند. حولاء. و هو نعت حسن للخیل . || زمین نشیب .



کلمات دیگر: