تبارک ا. [ ت َ رَکَل ْ لاه ] ( ع جمله فعلیه ، صوت مرکب ) پاک و منزه است خدا. ( از اقرب الموارد )( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گفته اند که این صفت خاص است بخدا. ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بزرگ است و پاک است اﷲ و در مقام تعجب و تحسین استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ). بزرگ شد و پاک شد اﷲ تعالی و استعمال این در مدح بوقت تعجب باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || و گاه در مورد اشخاص استعمال شود بمعنی وَه وَه. خَه خَه ، بَه بَه ، آفرین ، بَخ بَخ ، بارک اﷲ، ماشأاﷲ، احسنت ، بنامیزد، تعالی اﷲ، چشم بد دور، خدای بگوالاد، خدای افزون کناد :
تبارک اﷲ از آن خسروی که در هنرش
زبان خلق همی بازماند از گفتار.
که تا نمیرم زندان بود مرا خانه.
که برفروزد از او بخت آسمان کردار.
گهی آسوده و گهی رنجور.
تبارک اﷲ گویی مگر دف سورم.
که نقش روی تو بسته ست وچشم و زلف و جبین.
تبارک اﷲ از این فتنه ها که درسر ماست.
تبارک اﷲ از این ره که نیست پایانش.
تبارک اﷲ از آن خسروی که در هنرش
زبان خلق همی بازماند از گفتار.
فرخی.
تبارک اﷲ این بخت و زندگانی بین که تا نمیرم زندان بود مرا خانه.
مسعودسعد.
تبارک اﷲ از آن اَبرآفتاب فروغ که برفروزد از او بخت آسمان کردار.
مسعودسعد.
باره تو تبارک اﷲ چیست گهی آسوده و گهی رنجور.
مسعودسعد.
نصیب من همه رنج و جهان پر از شادی تبارک اﷲ گویی مگر دف سورم.
رضی الدین.
تبارک اﷲ از آن نقشبند ماء معین که نقش روی تو بسته ست وچشم و زلف و جبین.
سعدی.
سرم به دنیی و عقبی فرونمی آیدتبارک اﷲ از این فتنه ها که درسر ماست.
حافظ.
تو خفته ای و نشد عشق را کرانه پدیدتبارک اﷲ از این ره که نیست پایانش.
حافظ.
- فتبارک اﷲ احسن الخالقین ؛زها، آفرینا خدائی که نیکوترین آفریدگار است. این جمله غالباً در مورد توصیف زیبائی های خلقت ( در آدمی وجز آدمی ) بکار میرود و مقصود اظهار شگفتی در مقابل نیکی خلقت چیزی است :