کلمه جو
صفحه اصلی

داهری

فرهنگ فارسی

عبد الله بن حکیم راویست و در روایت ضعیف .

لغت نامه دهخدا

داهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) عبداﷲبن حکیم . راویست و در روایت ضعیف . (منتهی الارب ).


داهری. [ هَِ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به داهر. رجوع به داهر و رجوع به الانساب سمعانی شود.

داهری. [ هََ ] ( اِ ) از اصطلاحات نجومی هند قدیم است نام «هور» در شب از ساعات معوجه. ( ماللهند بیرونی ص 174 ).

داهری. [ هَِ ری ی ] ( اِخ ) عبدالسلام. از رواة است. ( منتهی الارب ). عبدالسلام بن عبداﷲبن احمدبن بکران الداهری. از سعیدبن البناء و ابی بکر الزاعونی و ابی الوقت روایت دارد و معاصر یاقوت صاحب معجم البلدان است و در 620 هَ. ق. زنده بوده است. پدرش از ابی محمد عبداﷲبن علی المقری معروف به ابن بنت الشیخ روایت میکرده و به سال 575 درگذشته است. ( از معجم البلدان ).

داهری. [ هَِ ری ی ] ( اِخ ) عبداﷲبن حکیم. راویست و در روایت ضعیف. ( منتهی الارب ).

داهری . [ هََ ] (اِ) از اصطلاحات نجومی هند قدیم است نام «هور» در شب از ساعات معوجه . (ماللهند بیرونی ص 174).


داهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) عبدالسلام . از رواة است . (منتهی الارب ). عبدالسلام بن عبداﷲبن احمدبن بکران الداهری . از سعیدبن البناء و ابی بکر الزاعونی و ابی الوقت روایت دارد و معاصر یاقوت صاحب معجم البلدان است و در 620 هَ . ق . زنده بوده است . پدرش از ابی محمد عبداﷲبن علی المقری معروف به ابن بنت الشیخ روایت میکرده و به سال 575 درگذشته است . (از معجم البلدان ).


داهری . [ هَِ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به داهر. رجوع به داهر و رجوع به الانساب سمعانی شود.



کلمات دیگر: