کلمه جو
صفحه اصلی

جبیهه

لغت نامه دهخدا

( جبیهة ) جبیهة. [ ج َ هََ ] ( ع اِ ) وردنا ماء له جبیهة؛ وقتی گویند که به چاهی رسند که دورتگ باشد یا ادات آبکشی از دلو و مانند آن نداشته باشد. ( منتهی الارب ).

جبیهة. [ ج َ هََ ] (ع اِ) وردنا ماء له جبیهة؛ وقتی گویند که به چاهی رسند که دورتگ باشد یا ادات آبکشی از دلو و مانند آن نداشته باشد. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: