کلمه جو
صفحه اصلی

خاک در بودن

فرهنگ فارسی

کنایه از مقیم شدن در جائی

لغت نامه دهخدا

خاک در بودن. [ک ِ دَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از مقیم شدن در جائی.


کلمات دیگر: