در جزر ماندن دریا باز گشتن و فرو رفتن آب آن بمجاز ببالا باز نگشتن .
جزر ماندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جزر ماندن. [ج َ دَ ] ( مص مرکب ) در جزر ماندن دریا؛ بازگشتن و فرورفتن آب آن. به مجاز، به بالا بازنگشتن :
گر یک کف خاک من به دریا ریزند
در جزر بماند و دگر مد نکند.
گر یک کف خاک من به دریا ریزند
در جزر بماند و دگر مد نکند.
مسیح کاشی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: