نیت استوار کردن قطع کردن دل نهادن بر .
جزم کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جزم کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نیت استوار کردن. قطع کردن. دل نهادن بر : عزم کردم و نیت جزم که بقیت عمر فرش هوس درنوردم. ( گلستان ). رجوع به جزم شود.
دانشنامه عمومی
در جمله (در را جزم کن) به معنی چفت کردن و به صورت کامل بستن است
کلمات دیگر: