جزنق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جزنق . [ ج َ ن َ ] (اِخ ) شهرکی است آبادان به آذربایجان بنزدیک مراغه . آثار باستانی از اکاسره (ساسانیان ) و آتشکده ای در آن بلده وجوددارد. (از معجم البلدان ). این بلده که به فارسی گزن و گنگ و به یونانی گنزکا یا گادزاکا یا گادزا است وجغرافی نویسان عرب آن را جزن و جزنق نامیده اند، محل آتشکده ٔ بزرگ آذرگشسب است که بمعنی آتش اسب فحل و آتشی خاص سواران و جنگیان بوده است و در اینکه محل آن کجا بوده اختلاف است و یاقوت محل آنرا جزنق و گزن ذکرکرده و بنای آنرا به کیخسرو منسوب داشته است . رجوع به کلمه ٔ گزن در این لغت نامه و معجم البلدان ذیل کزنا و حاشیه ٔ ص 35 تاریخ سیستان و مزدیسنا ص 203 و 206و یشتها ج 2 ص 241 و مرآت البلدان ج 4 ص 226 شود.
جزنق . [ ج َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کزاز سفلی از بخش سربند از شهرستان اراک . رودخانه ٔ کزاز و طوره از آنجا میگذرد و محصول آن غلات ، چغندر قند و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است و 794 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جزنق. [ ج َ ن َ ] ( اِخ ) شهرکی است آبادان به آذربایجان بنزدیک مراغه. آثار باستانی از اکاسره ( ساسانیان ) و آتشکده ای در آن بلده وجوددارد. ( از معجم البلدان ). این بلده که به فارسی گزن و گنگ و به یونانی گنزکا یا گادزاکا یا گادزا است وجغرافی نویسان عرب آن را جزن و جزنق نامیده اند، محل آتشکده بزرگ آذرگشسب است که بمعنی آتش اسب فحل و آتشی خاص سواران و جنگیان بوده است و در اینکه محل آن کجا بوده اختلاف است و یاقوت محل آنرا جزنق و گزن ذکرکرده و بنای آنرا به کیخسرو منسوب داشته است. رجوع به کلمه گزن در این لغت نامه و معجم البلدان ذیل کزنا و حاشیه ص 35 تاریخ سیستان و مزدیسنا ص 203 و 206و یشتها ج 2 ص 241 و مرآت البلدان ج 4 ص 226 شود.
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای ایران