رایزنی کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
استشر , انصح
مترادف و متضاد
نصیحت کردن، پند دادن، مشورت دادن، توصیه دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
رایزنی کردن، مشورت کردن، همفکری کردن، کنکاش کردن، مشورت خواستن از
پیشنهاد کاربران
کاوش نمودن
تبادل اطلاعات
رایزنی یعنی احقاق حق باشور ومشورت با شرایط فرد
یا جامعه گرفتار در وضع ناهنجاری با تفاسیر و تحلیل از قانون بدون شفایت قانون ، قانون شکنان با دور زدن قانون اکثریت احقاق حق شهروندی را ضایع و شهر بدون قانون و دورزدن قانون اکثریت زیاد مردم جامعه گرفتار شونند،
یا جامعه گرفتار در وضع ناهنجاری با تفاسیر و تحلیل از قانون بدون شفایت قانون ، قانون شکنان با دور زدن قانون اکثریت احقاق حق شهروندی را ضایع و شهر بدون قانون و دورزدن قانون اکثریت زیاد مردم جامعه گرفتار شونند،
کلمات دیگر: