کلمه جو
صفحه اصلی

راه بند

فارسی به انگلیسی

bar, obstacle, obstruction, roadblock, barricade

barricade, bar, obstacle, obstruction, roadblock


bar, obstacle, obstruction, roadblock


فارسی به عربی

سیاج

مترادف و متضاد

hedge (اسم)
مانع، حصار، پرچین، چپر، راه بند

فرهنگ فارسی

که راه بندد . کسی یا چیزی که راه را مسدود کند .

لغت نامه دهخدا

راه بند. [ ب َ ]( نف مرکب ) که راه بندد. کسی یا چیزی که راه را مسدود کند. ( فرهنگ نظام ). سرراه گیرنده. مانععبورشونده :
سگ من گرگ راه بند من است
بلکه قصاب گوسفند من است.
نظامی ( از رشیدی ).
|| راهزن. ( ارمغان آصفی ) ( شعوری ج 2 ورق 4 ). کنایه از راهزن. ( رشیدی ) ( بهار عجم ). دزد و راهزن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). راهزن که بتازیش قاطع طریق نامند. ( شرفنامه منیری ). راهدار. رهزن. شنگ. ( شرفنامه منیری ) ( فرهنگ میرزا ابراهیم ). شنگول. ( فرهنگ میرزا ابراهیم ). سالوک. ( شرفنامه منیری ). || راهدار و نگاهبان راه. ( ناظم الاطباء ). راهدار. ( برهان ). || باجگیر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. راهدار و باج گیر.
۲. دزد راهزن.

دانشنامه عمومی

راهبند الکتروهیدرولیک
این نوع از راهبند با انتقال قدرت توسط فشار مایعات که به صورت عمده روغن هیدرولیک می باشد قدرت ایجاد شده توسط الکتروموتور را به بخش الاکلنگی که متصل به شفت اتصال دهنده بوم (اهرم مسدودکننده مسیر) منتقل می نماید.
با توجه به اینکه انتقال قدرت توسط روغن بهره وری بالایی دارد بنابراین اتلاف انرژی و تبدیل آن به گرما در این مکانیزم انتقال قدرت بسیار اندک است و در نتیجه در ترددهای بالا راهبند الکتروهیدرولیک عملکرد مطلوبی از خود نشان می دهد و اغلب برای مصارف با میزان تردد نامحدود از این مکانیزم استفاده می گردد.
راهبند الکترومکانیک

فرهنگستان زبان و ادب

{barricade} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] افزاره ای که به هیچ روی کارایی یک حفاظ را ندارد و از آن تنها برای نشان دادن منطقۀ خطرآفرین یا هدایت وسیلۀ نقلیه به مسیر درست استفاده می شود
{barrier} [حمل ونقل ریلی] ابزاری متحرک برای بستن موقت مسیر، در تقاطع سواره رو و راه آهن

پیشنهاد کاربران

ساز و کاری که در پهنای خیابان یا جاده میچینند تا راه دشمن را بند بیاورند. امروزه بیشتر در شورش های خیابانی به چشم می خورد، ( به انگلیسی :barricade )


کلمات دیگر: