کلمه جو
صفحه اصلی

رباینده

فارسی به انگلیسی

seizing, robbing, raptorial, hijacker, attractive, inviting, reptorial

seizing, attractive, reptorial


attractive, hijacker, inviting


مترادف و متضاد

snapper (اسم)
رباینده، قاشقک

raptor (اسم)
رباینده، دزد، جانور شکاری، بچه دزد

snatcher (اسم)
رباینده، غارتگر، قاپنده

abstractive (صفت)
اغفال کننده، تجردی، موجد تجرد، رباینده

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه رباید .

فرمول‌دار


فرهنگ معین

(رُ یَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - جذب کننده . ۲ - دزد.

لغت نامه دهخدا

رباینده. [ رُ ی َ دَ / دِ] ( نف ) نعت فاعلی از ربودن. که برباید :
چون کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد
شوم چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال.
معروفی.
عدل آمد و امن آمد و رستند رعیت
از پنجه گرگان رباینده غدار.
فرخی.
دل تیهو از چنگ طغرل بداغ
رباینده باز از دل میغ ماغ.
اسدی.
بازی است رباینده زمانه که نیابد
زو خلق رها هیچ نه مولا و نه مولا.
ناصرخسرو.
رباینده چرخ آنچنانش ربود
که گفتی که تا بود هرگز نبود.
نظامی.
|| چیزی که بیک دیدن بخود کشد و از خود ببرد، چون : حسن رباینده و غمزه رباینده و ناز رباینده. ( آنندراج ).
- حسن رباینده ؛ زیبایی دلربا. حسن که دل رباید :
تا از آن حسن رباینده نظر یافته است
آب آیینه رباینده تر از سیلاب است.
صائب ( از آنندراج ).
- خواب رباینده ؛ رباینده خواب. خواب ربا. که خواب را برباید:
خواب رباینده دماغ از دماغ
نورستاننده چراغ از چراغ.
نظامی.
|| دزد و غارتگر. ( ناظم الاطباء ). || مختلس. || جاذب. جاذبة.

فرهنگ عمید

کسی که چیزی را از جایی می رباید.

دانشنامه عمومی

رباینده (نام علمی: Harpactor) نام یک سرده از تبار رباینده تبارها است.

فرهنگستان زبان و ادب

{attractor} [ریاضی] فرمول دار

جدول کلمات

سارق

پیشنهاد کاربران

سالب

جالب، سارق، سالب، دزد

دزدی . سرقت

دزدیدن سرقت


کلمات دیگر: