کلمه جو
صفحه اصلی

راهروی

مترادف و متضاد

walk (اسم)
راهرو، تفریح، خیابان، سیر، گردشگاه، پیاده رو، راهروی، گردش پیاده

فرهنگ فارسی

۱ - عمل راه رفتن . ۲ - ( تصوف ) سلوک .

لغت نامه دهخدا

راهروی. [ رَ / رُ ] ( حامص مرکب ) مسافرت و سیاحت. ( ناظم الاطباء ). عمل راهرو. طی طریق. راه پیمایی. راه نوردی. || سلوک. ( یادداشت مؤلف ) :
جفا نه پیشه درویشی است و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند.
حافظ.
نیست این راستی و راهروی
که چنان راست که گویی نشوی.
جامی.


کلمات دیگر: