رایگانی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
منحة
مترادف و متضاد
سپاسگزاری، انعام، پاداش، التفات، رایگانی
فرهنگ فارسی
رایگان . مفت و آسان
لغت نامه دهخدا
رایگانی. [ ی ْ / ی ِ ] ( ص نسبی ، ق ) رایگان. مفت و آسان. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( ارمغان آصفی ) ( از مجموعه مترادفات ص 318 ). مجانی :
ببخشش اگر پیش کانی بود
همه بهر او رایگانی بود.
ورا رایگانی کند کهتری.
چرا خدمت تو کنم رایگانی.
نگر تا چون تبه شد رایگانی.
اکنون که شنیدم از جهان من
آن نکته خوب رایگانی.
بداندیش تو جان دهد رایگانی.
این نکته را ز من بشنو رایگانیا
هجو کسی مکن که ز تو مِه بود بسال
شاید که او پدر بود و تو ندانیا.
آتش همه جای رایگانیست.
خورد حلوای شیرین رایگانی.
بنزد همه رایگانی بود.
بفضل خود به فردوسش رسانی.
مهر تو مرا چو جان عزیز است
از کف ندهم برایگانی.
ببخشش اگر پیش کانی بود
همه بهر او رایگانی بود.
فردوسی.
کند پیش درویش رامشگری ورا رایگانی کند کهتری.
فردوسی.
خریدار دارم من از تو بسی به چرا خدمت تو کنم رایگانی.
منوچهری.
چنان شاهی بچندین کامرانی نگر تا چون تبه شد رایگانی.
( ویس و رامین ).
اعیان ومقدمان چون بشنیدند این سخن ، سخت غمناک شدند که بدین رایگانی ، لشکر بدین بزرگی و ساختگی بباد شد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 476 ).اکنون که شنیدم از جهان من
آن نکته خوب رایگانی.
ناصرخسرو.
جنون رایگانی دهد زرّ و گوهربداندیش تو جان دهد رایگانی.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
خاقانیا اگرچه سخن نیک دانیااین نکته را ز من بشنو رایگانیا
هجو کسی مکن که ز تو مِه بود بسال
شاید که او پدر بود و تو ندانیا.
خاقانی.
عشق تو بجان خریدم ارچه آتش همه جای رایگانیست.
خاقانی.
نباید کز سر شیرین زبانی خورد حلوای شیرین رایگانی.
نظامی.
چو صاحب سخن زنده باشد سخن بنزد همه رایگانی بود.
ابن نصیر.
چو فردوسی ببخشش رایگانی بفضل خود به فردوسش رسانی.
عطار.
- برایگانی ؛ رایگان. رایگانی. مفت و آسان. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : مهر تو مرا چو جان عزیز است
از کف ندهم برایگانی.
کمال الدین اسماعیل.
کلمات دیگر: