مترادف ربایش : اختلاس، دزدی، ربودن، آشام، جذب، کشش
ربایش
مترادف ربایش : اختلاس، دزدی، ربودن، آشام، جذب، کشش
فارسی به انگلیسی
absorption, attraction, pounce, robbery, snatch, swoop, theft
seizure, attraction
فارسی به عربی
اختطاف , حجز , خطف , مسکة
مترادف و متضاد
ربایش، جزئی، قاپ زنی، ربودگی
ربایش
ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاسی، قیاس
ربایش، ادم دزدی
ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری
ربایش، دستبرد، غارت
ربایش، حیرت، جذبه، شور، خلسه، شعف و خلسه روحانی، حالت جذب و انجذاب، وجد روحانی، از خود بیخودی
ربایش، تصرف، مصادره، غصب، حمله ناگهانی مرض
ربایش، از خود بیخودی، هتک ناموس
اختلاس، دزدی، ربودن
آشام، جذب، کشش
۱. اختلاس، دزدی، ربودن
۲. آشام، جذب، کشش
فرهنگ فارسی
ربودن
( اسم ) ۱ - عمل ربودن . ۲ - عبور مواد غذایی و دوایی و سمی از سطوح مخاطی و جلدی بدن و گذشتن آنها از جدار شعریه خونی و لنفی و داخل شدن در خون که محیط درونی است جذب آشام .
( اسم ) ۱ - عمل ربودن . ۲ - عبور مواد غذایی و دوایی و سمی از سطوح مخاطی و جلدی بدن و گذشتن آنها از جدار شعریه خونی و لنفی و داخل شدن در خون که محیط درونی است جذب آشام .
نیرویی که در جهت کاهش فاصلۀ بین دو ذره یا دو سامانۀ ذرات عمل میکند متـ . جاذبه نیرویربایشی، نیرویجاذبه attractive force
فرهنگ معین
(رُ یِ ) (اِمص . ) ربودن .
لغت نامه دهخدا
ربایش. [ رُ ی ِ ] ( اِمص ) عمل ربودن :
علما را که همی علم فروشند ببین
به ربایش چو عقاب و به حریصی چو گراز.
علما را که همی علم فروشند ببین
به ربایش چو عقاب و به حریصی چو گراز.
ناصرخسرو.
رجوع به ربودن شود. || ( اصطلاح جانورشناسی ) جذب. رجوع به جانورشناسی عمومی ص 14 شود.فرهنگ عمید
جذب.
فرهنگستان زبان و ادب
{attraction} [فیزیک] نیرویی که در جهت کاهش فاصلۀ بین دو ذره یا دو سامانۀ ذرات عمل می کند
متـ . جاذبه
نیروی ربایشی، نیروی جاذبه attractive force
واژه نامه بختیاریکا
ورِیان درِیان؛ گَچُر
پیشنهاد کاربران
در فیزیک : جذب کردن ، دوری نکردن ، ( بارهای ناهمنام که هم را جذب میکنند ) ، فاصله نگرفتن
کلمات دیگر: