بی اندیشه بی فکر و تعقل : پرتکی چیزی گفت .
پرتکی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پرتکی. [پ َ ت َ ] ( ص ، ق ) در تداول عوام ، بی تعقل. بی اندیشه.
- پرتکی گفتن ؛ پرتکی جواب دادن.
- پرتکی گفتن ؛ پرتکی جواب دادن.
گویش مازنی
/partaki/ ابزاری که جهت ایجاد نقش بر روی نان از آن استفاده شوداین وسیله گاهی با تعبیه ی میخ و یا پر پرندگان خاصه قرقاول مجهز می شود
ابزاری که جهت ایجاد نقش بر روی نان از آن استفاده شوداین وسیله ...
کلمات دیگر: