طابق . تنباکو
تنباک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تنباک. [ تُم ْ ] ( ع اِ ) فلزی که از ترکیب مس و روی یا مس و روی و قلع بدست آید و این تصحیف تمباک است که به هندو مس باشد. ( از دزی ج 1 ص 152 ).
تنباک. [ تَم ْ ] ( اِ ) طابق. طابقه. تنباکو. تتن. توتون. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تنباکو و توتون و تنبک شود.
تنباک. [ تَم ْ ] ( اِ ) طابق. طابقه. تنباکو. تتن. توتون. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تنباکو و توتون و تنبک شود.
تنباک . [ تَم ْ ] (اِ) طابق . طابقه . تنباکو. تتن . توتون . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنباکو و توتون و تنبک شود.
تنباک . [ تُم ْ ] (ع اِ) فلزی که از ترکیب مس و روی یا مس و روی و قلع بدست آید و این تصحیف تمباک است که به هندو مس باشد. (از دزی ج 1 ص 152).
کلمات دیگر: