جمع تنور . یا نبات التنانیر نان تنوری .
تنانیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تنانیر. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تنور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- نبات التنانیر ؛ نان تنوری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- ذات التنانیر. رجوع به ذیل همین کلمه شود.
- نبات التنانیر ؛ نان تنوری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- ذات التنانیر. رجوع به ذیل همین کلمه شود.
کلمات دیگر: