چاروا بکسی دادن برای راندن
اساقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اساقة. [ اَ ق َ ] (ع اِ) دوال رکاب زین . (منتهی الارب ). (مهذب الاسماء). دوال رکیب . بند رکاب .
( اساقة ) اساقة. [ اَ ق َ ] ( ع اِ ) دوال رکاب زین. ( منتهی الارب ). ( مهذب الاسماء ). دوال رکیب. بند رکاب.
اساقة. [ اِ ق َ ] ( ع مص ) چاروا به کسی دادن برای راندن. دادن شتران کسی را: اسقته ابلاً؛ دادم او را شتران که میراند آنها را. ( از منتهی الارب ). اشتر فرا کس دادن تا براند. ( تاج المصادر بیهقی ). || راندن فرمودن. || دست پیمان راندن بسوی عروس. ( منتهی الارب ).
اساقة. [ اِ ق َ ] ( ع مص ) چاروا به کسی دادن برای راندن. دادن شتران کسی را: اسقته ابلاً؛ دادم او را شتران که میراند آنها را. ( از منتهی الارب ). اشتر فرا کس دادن تا براند. ( تاج المصادر بیهقی ). || راندن فرمودن. || دست پیمان راندن بسوی عروس. ( منتهی الارب ).
اساقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) چاروا به کسی دادن برای راندن . دادن شتران کسی را: اسقته ابلاً؛ دادم او را شتران که میراند آنها را. (از منتهی الارب ). اشتر فرا کس دادن تا براند. (تاج المصادر بیهقی ). || راندن فرمودن . || دست پیمان راندن بسوی عروس . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: