معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
نهل
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ فارسی
نامی یکی از مبارزان تورانی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نهل. [ ن َ ] ( اِخ ) نام یکی از مبارزان تورانی. ( از برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ).
نهل . [ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از مبارزان تورانی . (از برهان ) (از انجمن آرا) (از رشیدی ).
نهل . [ ن َ هََ ] (ع مص ) اول شربت خوردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). نخست آب خوردن . (منتهی الارب ). آب خوردن شتر به آب خورش نخستین تا سیراب شدن . (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). فهو ناهل . (متن اللغة). منهل . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || سیراب شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || تشنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). منهل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || (اِ) طعام خورده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هرچیز شایسته و لایق خوردن . (ناظم الاطباء). هر طعامی که خورده شود. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || ج ِ ناهل . رجوع به ناهل شود. || اول شربت . (دستورالاخوان ) (مهذب الاسماء). نخستین آب خوردن شتران . زیرا شتر دو مرتبه آب می خورد تا سیراب گردد نخستین را نهل و دویمین را علل گویند. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سیرابی . ری ّ. || عطش . تشنگی . (از متن اللغة).
فرهنگ عمید
گویش مازنی
۱تکان دادن مختصر ۲با آهستگی به چیزی دست زدن