کلمه جو
صفحه اصلی

نهل

فرهنگ اسم ها

اسم: نهل (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: nahl) (فارسی: نَهل) (انگلیسی: nahl)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی

فرهنگ فارسی

۱- (مصدر ) آشامیدن نخستین ۲ - تشنه شدن. ۳ - سیراب شدن . ۴ - ( اسم ) تشنگی : (( و شدت حرارت نهل به آب دهان جگر سوخته ای چند زایل گردانیدن جایز شمرد . ) ) ۵ - ( اسم ) نخستین آبی که بشتران دهند : تا من برفتم زین چمننه سرو ماند و نه سمن بودی همانا اشک من آنگه نهالش را نهل . لامعی . تاریخ ادبیات . دکتر صفاج ۳۹۴:۲ )
نامی یکی از مبارزان تورانی

فرهنگ معین

(نَ هَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - آشامیدن ، نوشیدن آب . ۲ - تشنه شدن .

لغت نامه دهخدا

نهل. [ ن َ هََ ] ( ع مص ) اول شربت خوردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). نخست آب خوردن. ( منتهی الارب ). آب خوردن شتر به آب خورش نخستین تا سیراب شدن. ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). فهو ناهل. ( متن اللغة ). منهل. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || سیراب شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). || تشنه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). منهل. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || ( اِ ) طعام خورده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || هرچیز شایسته و لایق خوردن. ( ناظم الاطباء ). هر طعامی که خورده شود. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ ناهل. رجوع به ناهل شود. || اول شربت. ( دستورالاخوان ) ( مهذب الاسماء ). نخستین آب خوردن شتران. زیرا شتر دو مرتبه آب می خورد تا سیراب گردد نخستین را نهل و دویمین را علل گویند. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سیرابی. ری . || عطش. تشنگی. ( از متن اللغة ).

نهل. [ ن َ ] ( اِخ ) نام یکی از مبارزان تورانی. ( از برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ).

نهل . [ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از مبارزان تورانی . (از برهان ) (از انجمن آرا) (از رشیدی ).


نهل . [ ن َ هََ ] (ع مص ) اول شربت خوردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). نخست آب خوردن . (منتهی الارب ). آب خوردن شتر به آب خورش نخستین تا سیراب شدن . (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). فهو ناهل . (متن اللغة). منهل . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || سیراب شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || تشنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). منهل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || (اِ) طعام خورده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هرچیز شایسته و لایق خوردن . (ناظم الاطباء). هر طعامی که خورده شود. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || ج ِ ناهل . رجوع به ناهل شود. || اول شربت . (دستورالاخوان ) (مهذب الاسماء). نخستین آب خوردن شتران . زیرا شتر دو مرتبه آب می خورد تا سیراب گردد نخستین را نهل و دویمین را علل گویند. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سیرابی . ری ّ. || عطش . تشنگی . (از متن اللغة).


فرهنگ عمید

تشنگی.

گویش مازنی

/nehel/ تکان دادن مختصر - با آهستگی به چیزی دست زدن

۱تکان دادن مختصر ۲با آهستگی به چیزی دست زدن


واژه نامه بختیاریکا

( نِهِل ) لجن


کلمات دیگر: