کلمه جو
صفحه اصلی

اهرن

فرهنگ اسم ها

اسم: اهرن (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ahran) (فارسی: اَهرن) (انگلیسی: ahran)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی

فرهنگ فارسی

یا اهرون یا هارن قس اسکندرانی وی در حدود سال ۲٠٠ ه. ق . می زیست . سه مقاله او را در قسطابن لوقای بعلبکی به عربی نقل کرد و [ کناش اهرن ] نیز معروفست و ماسر جیس طبیب آن را به عربی نقل کرد و دو مقاله بدان افزود .
( اسم ) ۱ - ( اسم ) شیطان ۲ - هر یک از پیروان اهریمن هر فرد از شیاطین . جمع : اهریمنان.
نام داماد قیصر

لغت نامه دهخدا

( آهرن ) آهرن. [ رَ ] ( اِخ ) آهرمن. ( برهان ).
اهرن. [ اَرَ ] ( اِ ) به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. ( برهان ) ( هفت قلزم ). اهرمن و شیطان و جن و دیو. ( ناظم الاطباء ) :
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه بازندانی ز اهرنش.
سوزنی.
|| در زبان هندی سندان زرگری و آهنگری را گویند. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( فرهنگ شعوری ).

اهرن. [ اَ رَ ] ( اِخ ) نام داماد قیصر. ( لغت فرس ) ( شعوری ). نام داماد قیصر روم. هم ملوک گشتاسب شاه. ( شرفنامه منیری ). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب هم سلف بوده یعنی هر کدام یک دخترقیصر را داشته اند. ( برهان ) ( هفت قلزم ) :
گو پرمنش نام او اهرنا
ز تخم بزرگان و رویین تنا
فرستاد نزدیک قیصر پیام
که ای نامور مهتر نیکنام
به من ده کنون دختر کهترت
به من تازه کن کشور و افسرت...
به اهرن سپردند پس دخترش
بدستوری مهربان مادرش.
فردوسی.
( از شاهنامه چ بروخیم ج 6 صص 1470 - 1477 ).

اهرن . [ اَرَ ] (اِ) به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. (برهان ) (هفت قلزم ). اهرمن و شیطان و جن و دیو. (ناظم الاطباء) :
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه بازندانی ز اهرنش .

سوزنی .


|| در زبان هندی سندان زرگری و آهنگری را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (فرهنگ شعوری ).

اهرن . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام داماد قیصر. (لغت فرس ) (شعوری ). نام داماد قیصر روم . هم ملوک گشتاسب شاه . (شرفنامه ٔ منیری ). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب هم سلف بوده یعنی هر کدام یک دخترقیصر را داشته اند. (برهان ) (هفت قلزم ) :
گو پرمنش نام او اهرنا
ز تخم بزرگان و رویین تنا
فرستاد نزدیک قیصر پیام
که ای نامور مهتر نیکنام
به من ده کنون دختر کهترت
به من تازه کن کشور و افسرت ...
به اهرن سپردند پس دخترش
بدستوری مهربان مادرش .

فردوسی .


(از شاهنامه چ بروخیم ج 6 صص 1470 - 1477).

فرهنگ عمید

( آهرن ) = اهریمن
= اهریمن

اهریمن#NAME?


دانشنامه عمومی

در شاهنامه نام دلاوری قیصر نژاد است که خواستگار دختر قیصر روم بود. شاه (قیصر) روم، برای پذیرش درخواست اهرن و دادن دخترش به او، از وی خواستار کشتن اژدهای کوه سقیلا شد. اهرن با مشورت میرین و راهنمایی هیشوی، گشتاسب (فرخزاد) را پیدا کرد و از او خواست تا اژدها را برای او بکشد. گشتاسب نیز قبول کرد و اژدها را کشت و سپس اهرن جسد اژدها را نزد قیصر برد و به خواستهٔ خویش که ازدواج با دختر پادشاه بود، رسید.اَهرَن : به معنای شجاع ، دلیر ( کنایه از فردی که در بی باکی بی مثال است )
شاهنامه
فردوسی در بیت زیر، از اهرن، چنین یاد کرده است:

پیشنهاد کاربران

( ( اهرن ) ) اثری ارزشمند و بی نظیر بودکه توسط ( ( ماسرجویه ) ) ترجمه و به زبان عربی برگردان شد.


کلمات دیگر: