معنی: آرامنده، ثابت و برجای، انعام، پاداش، ثابت
راشن
فرهنگ اسم ها
معنی: آرامنده، ثابت و برجای، انعام، پاداش، ثابت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راشن. ( اِخ ) نام جد افراسیاب است. صاحب مجمل التواریخ آرد: افراسیاب بن بشنک بن راشن بن زادشم ابن توربن افریدون. ( مجمل التواریخ والقصص ص 28 ).
راشن . (اِخ ) نام جد افراسیاب است . صاحب مجمل التواریخ آرد: افراسیاب بن بشنک بن راشن بن زادشم ابن توربن افریدون . (مجمل التواریخ والقصص ص 28).
راشن . [ ش ِ ] (ع ص ) آرامنده و ثابت . (منتهی الارب ). آرامنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ثابت و برجای . (منتهی الارب ). || ثابت و برجای و برقرار. (ناظم الاطباء). || (اِ) زر اندکی که استاد بعد از اجرت بطریق انعام بشاگرد دهد و به فارسی آن را شاگردانه گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاگردانه یعنی زر اندکی که استاد بعد از اجرت بشاگرد دهد. (ناظم الاطباء). آنچه بشاگرد صانع داده شود. (از اقرب الموارد). شاگردانه . (دهار). غلامانه . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) ناخوانده بمهمانی درآینده و هوالطفیلی و اما الذی یتحین وقت طعام فیدخل علی القوم و هم یأکلون فهوالوارش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیک و طفیلی و بشتالم یعنی ناخوانده بمهمانی آینده . (ناظم الاطباء). طفیلی . (اقرب الموارد). || مِقَم ّ؛ یعنی آنکه تمام آنچه را که بر خوان است بخورد. (از اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای لهستان