پیشه وری
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تجارة
مترادف و متضاد
هنر، مهارت، صنعت، نیرنگ، پیشه، پیشه وری، حیله
لغت نامه دهخدا
پیشه وری. [ ش َ / ش ِ وَ ] ( حامص مرکب ) عمل پیشه ور: و طبقه سوم بعضی را پیشه وری فرمود چون نانوا و بقال و قصاب و بنا و دیگر پیشه ها. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 31 ). بوقت استخلاص ماوراءالنهر و خراسان به اسم پیشه وری و جانورداری جماعتی را بحشر بدان حدود رانده. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ عمید
پیشه ور بودن.
کلمات دیگر: