یستحق
ازرش
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
قیمت، بها، ثروت، ازرش
لغت نامه دهخدا
ازرش. [ ] ( اِخ ) خلیجی در بحرالروم : از آن [ دریای روم ] خلیجی بناحیت شمال کشاند نزدیک رومیه ، طول آن پانصدمیل و آنرا ازرش میخوانند. ( مجمل التواریخ و القصص ص 473 ). ابن رسته کلمه را ( ( اذریس ) ) ( ص 85 ) و ابن خردادبه ( ( ادریس ) ) ( ص 231 ) آورده اند. ( مجمل التواریخ ص 473 ح 7 ).
کلمات دیگر: