دسته بندی کردن
فارسی به انگلیسی
to classify, to form factions
group, rally, sort
فارسی به عربی
رتبة
مترادف و متضاد
جور کردن، طبقه بندی کردن، دسته بندی کردن، هموار کردن، تسطیح کردن، درجه بندی کردن، نمره دادن، اصلاح نژاد کردن، شیب منظم دادن، با هم امیختن
اراستن، دسته بندی کردن، رتبه بندی کردن، درجه دادن
مرتب کردن، طبقه بندی کردن، دسته بندی کردن، رده بندی کردن
طبقه بندی کردن، دسته بندی کردن، رده بندی کردن، رسته بندی کردن
پیشنهاد کاربران
lump together
کلمات دیگر: