سوزن زدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
احقن
مترادف و متضاد
زدن، تزریق کردن، اماله کردن، سوزن زدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تزریق کردن تزریق .
لغت نامه دهخدا
سوزن زدن. [ زَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) فروبردن سوزن در... ( یادداشت بخط مؤلف ). || دوختن. بشغل خیاطی مشغول بودن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || با سرنگ مایعی را در بدن فروکردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
کلمات دیگر: