کلمه جو
صفحه اصلی

بر جسته کاری

فارسی به انگلیسی

embossed work, molding

فارسی به عربی

اغاثة، رییس

اغاثة


مترادف و متضاد

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

boss (اسم)
رئیس، ارباب، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، رئیس کارفرما، خواجه

relievo (اسم)
بر جسته کاری

fretwork (اسم)
بر جسته کاری، منبت کاری، حاشیه گذاری

دانشنامه آزاد فارسی

بَرجَسته کاری (embossing)
تزیینات برجسته بر روی فلز به شیوۀ دستی یا ماشینی، از طریق قالب ریزی، حکاکی یا گوژکاری. در قرن ۱۶، این اصطلاح به تزیینات کنده کاری شده بر روی چوب هم اطلاق می شد. از قرن ۱۹، گوژکاری در تجلید کتاب نیز ابداع گردید. در این روش چرم را پیش از صحافی، برجسته کاری می کنند.


کلمات دیگر: