مرا
فارسی به انگلیسی
me
to me, for me
فارسی به عربی
لغم , نی
مترادف و متضاد
خودمانی، مرا، خودم، مال من
به من، مرا، خودم، بمن
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) ستیزه کردن جدال کردن : خلاف کردن اندر سخن وجدل کردن . ۲ - ( اسم ) ستیزه جدال .
دوستی
دوستی
فرهنگ معین
(مَ ) (ضم .+ علامت مفعول و غیره ) من را، آن را در موارد ذیل آید: ۱ - به صورت مفعول . ۲ - به صورت مسندالیه . ۳ - به معنی «برای من ».
لغت نامه دهخدا
مرا. [ م َ ] ( از « مََ »، مخفف «من » + را ) من را. برای من. به من. مرا به دو صورت استعمال شده است : صورت مفعولی و صورت مسندالیهی. کلمه مرکب «مرا» در شواهدی که به دسترس بود بدین معانی آمده است :
به من. با من :
کنون همانم و خانه همان و شهر همان
مرا نگوئی کز چه شده ست شادی سوک.
مفرمای هیچ آدمی را مجرگ.
وگر تنت خراب است بدین می کنش آباد.
مرا روی بنمود در خواب دوش.
زره دار و بر گستوان ور سوار.
پیرفرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان.
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
من نتاوم بر او نشسته مگس.
نداند مهندس مرا درد چند .
ما را ز تو بس جانا ما را ز تو بس.
یا عاشقی به مرد شکیبا ده.
که ای دادگر مرمرا دست گیر.
امید مرا جمله بیوارکرد.
چنان خواهم تو گردانی مرا شاد.
کس فرستاد به سِرّ اندر عیار مرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
ز مردی شد امروز دل ناامید.
به یقین دانم کآن ترک ستمکاره من
از پی رغم مرا آن کند و این نکند.
مرا امروز توبه سود دارد
چنانچون دردمندان را شغوشه.
فراآورم من به نوک قلم.
به من. با من :
کنون همانم و خانه همان و شهر همان
مرا نگوئی کز چه شده ست شادی سوک.
رودکی.
چنین گفت هارون مرا روز مرگ مفرمای هیچ آدمی را مجرگ.
بوشکور.
مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشادوگر تنت خراب است بدین می کنش آباد.
کسائی.
به فرمان یزدان خجسته سروش مرا روی بنمود در خواب دوش.
فردوسی.
مرا گفته بود او که باصدهزارزره دار و بر گستوان ور سوار.
فردوسی.
|| من را ( در حالت مفعولی یا مضاف الیه ) : پیرفرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان.
رودکی.
کس فرستاد به سِرّ اندر عیارمراکه مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
رودکی.
اومرا پیش شیر بپسنددمن نتاوم بر او نشسته مگس.
رودکی.
نداند مشعبد ورا پند چون نداند مهندس مرا درد چند .
منجیک.
ای کرده مرا خنده خریش همه کس ما را ز تو بس جانا ما را ز تو بس.
شاکر.
یارب مرا به عشق شکیبا کن یا عاشقی به مرد شکیبا ده.
اورمزدی.
به یزدان بنالید گودرز پیرکه ای دادگر مرمرا دست گیر.
فردوسی.
به اومید رفتم به درگاه اوی امید مرا جمله بیوارکرد.
بهرامی.
پس آنگه گفت کای داننده استادچنان خواهم تو گردانی مرا شاد.
نظامی.
|| نزد من : کس فرستاد به سِرّ اندر عیار مرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
رودکی.
مرا خوار شد جنگ دیو سفیدز مردی شد امروز دل ناامید.
فردوسی.
|| من : به یقین دانم کآن ترک ستمکاره من
از پی رغم مرا آن کند و این نکند.
سوزنی.
|| من را. برای من. ( در حالت مسندالیهی ) : مرا امروز توبه سود دارد
چنانچون دردمندان را شغوشه.
رودکی.
چو دینار باید مرا یا درم فراآورم من به نوک قلم.
بوشکور.
نه مرا جای زیر سایه تومرا. [ م َ ] (از « مََ »، مخفف «من » + را) من را. برای من . به من . مرا به دو صورت استعمال شده است : صورت مفعولی و صورت مسندالیهی . کلمه ٔ مرکب «مرا» در شواهدی که به دسترس بود بدین معانی آمده است :
به من . با من :
کنون همانم و خانه همان و شهر همان
مرا نگوئی کز چه شده ست شادی سوک .
چنین گفت هارون مرا روز مرگ
مفرمای هیچ آدمی را مجرگ .
مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد
وگر تنت خراب است بدین می کنش آباد.
به فرمان یزدان خجسته سروش
مرا روی بنمود در خواب دوش .
مرا گفته بود او که باصدهزار
زره دار و بر گستوان ور سوار.
|| من را (در حالت مفعولی یا مضاف الیه ) :
پیرفرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان .
کس فرستاد به سِرّ اندر عیارمرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
اومرا پیش شیر بپسندد
من نتاوم بر او نشسته مگس .
نداند مشعبد ورا پند چون
نداند مهندس مرا درد چند .
ای کرده مرا خنده خریش همه کس
ما را ز تو بس جانا ما را ز تو بس .
یارب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی به مرد شکیبا ده .
به یزدان بنالید گودرز پیر
که ای دادگر مرمرا دست گیر.
به اومید رفتم به درگاه اوی
امید مرا جمله بیوارکرد.
پس آنگه گفت کای داننده استاد
چنان خواهم تو گردانی مرا شاد.
|| نزد من :
کس فرستاد به سِرّ اندر عیار مرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
مرا خوار شد جنگ دیو سفید
ز مردی شد امروز دل ناامید.
|| من :
به یقین دانم کآن ترک ستمکاره ٔ من
از پی رغم مرا آن کند و این نکند.
|| من را. برای من . (در حالت مسندالیهی ) :
مرا امروز توبه سود دارد
چنانچون دردمندان را شغوشه .
چو دینار باید مرا یا درم
فراآورم من به نوک قلم .
نه مرا جای زیر سایه ٔ تو
نه ز آتش دهی به حشر جواز
زستن و مردنت یکی است مرا
غلبکن در چه باز یا چه فراز.
عجب آید مرا ز تو که همی
چون کشی آن کلان دو خایه ٔ فنج .
مرا با چنین پهلوان تاو نیست
اگر رام گردد به از ساو نیست .
جهانی سراسر به شاهی مراست
سر گاو تا برج ماهی مراست .
مرا بود هم مادر و هم پدر
کنون روزگار وی آمد به سر.
لب بخت فیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای .
ور زآنکه به خدمت نکنی بهتر از این جهد
هر چند مرائی به حقیقت نه مرائی .
آن است مرا کز دل با من به مرا نیست
آنها نه مرااند که با من به مرااند.
بل مرا این مراست با قدما
که مجلی منم در این مضمار.
به من . با من :
کنون همانم و خانه همان و شهر همان
مرا نگوئی کز چه شده ست شادی سوک .
رودکی .
چنین گفت هارون مرا روز مرگ
مفرمای هیچ آدمی را مجرگ .
بوشکور.
مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد
وگر تنت خراب است بدین می کنش آباد.
کسائی .
به فرمان یزدان خجسته سروش
مرا روی بنمود در خواب دوش .
فردوسی .
مرا گفته بود او که باصدهزار
زره دار و بر گستوان ور سوار.
فردوسی .
|| من را (در حالت مفعولی یا مضاف الیه ) :
پیرفرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان .
رودکی .
کس فرستاد به سِرّ اندر عیارمرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
رودکی .
اومرا پیش شیر بپسندد
من نتاوم بر او نشسته مگس .
رودکی .
نداند مشعبد ورا پند چون
نداند مهندس مرا درد چند .
منجیک .
ای کرده مرا خنده خریش همه کس
ما را ز تو بس جانا ما را ز تو بس .
شاکر.
یارب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی به مرد شکیبا ده .
اورمزدی .
به یزدان بنالید گودرز پیر
که ای دادگر مرمرا دست گیر.
فردوسی .
به اومید رفتم به درگاه اوی
امید مرا جمله بیوارکرد.
بهرامی .
پس آنگه گفت کای داننده استاد
چنان خواهم تو گردانی مرا شاد.
نظامی .
|| نزد من :
کس فرستاد به سِرّ اندر عیار مرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا.
رودکی .
مرا خوار شد جنگ دیو سفید
ز مردی شد امروز دل ناامید.
فردوسی .
|| من :
به یقین دانم کآن ترک ستمکاره ٔ من
از پی رغم مرا آن کند و این نکند.
سوزنی .
|| من را. برای من . (در حالت مسندالیهی ) :
مرا امروز توبه سود دارد
چنانچون دردمندان را شغوشه .
رودکی .
چو دینار باید مرا یا درم
فراآورم من به نوک قلم .
بوشکور.
نه مرا جای زیر سایه ٔ تو
نه ز آتش دهی به حشر جواز
زستن و مردنت یکی است مرا
غلبکن در چه باز یا چه فراز.
بوشکور.
عجب آید مرا ز تو که همی
چون کشی آن کلان دو خایه ٔ فنج .
منجیک .
مرا با چنین پهلوان تاو نیست
اگر رام گردد به از ساو نیست .
فردوسی .
جهانی سراسر به شاهی مراست
سر گاو تا برج ماهی مراست .
فردوسی .
مرا بود هم مادر و هم پدر
کنون روزگار وی آمد به سر.
فردوسی .
لب بخت فیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای .
عنصری .
ور زآنکه به خدمت نکنی بهتر از این جهد
هر چند مرائی به حقیقت نه مرائی .
منوچهری .
آن است مرا کز دل با من به مرا نیست
آنها نه مرااند که با من به مرااند.
ناصرخسرو.
بل مرا این مراست با قدما
که مجلی منم در این مضمار.
خاقانی .
مرا. [ م ِ ] (اِ) دوستی . یاری . || آفتاب . || جهان .عالم . || جرعه های مساوی . (ناظم الاطباء).
مرا. [ م ِ ] (از ع ، اِمص ) در این بیت از مسعودسعد ظاهراً به جای «مَرْی ْ» استعمال شده است و آن دست و پا کوفتن اسب است به زمین :
نه این تازیان را مرا و چرا
نه این بختیان را نشاط کنام .
نه این تازیان را مرا و چرا
نه این بختیان را نشاط کنام .
مسعودسعد.
مرا. [ م ِ ] (از ع ، اِمص ) ستیزه . جدل . همسری . جدال . مراء. رجوع به مراء شود :
آن است مرا کز دل با من به مرانیست
آنها نه مرا اند که با من به مرااند.
در کان دل من گهر از بهر گروهی است
پاکیزه که بی هیچ مرا اند و مرااند.
بل مرا این مراست با قدما
که مجلی منم در این مضمار.
تا بدانی که خدای پاک را
بندگان هستند پرحمله و مرا.
چون برآمد این نکاح آن شاه را
نا نژاد صالحان بی مرا.
- مرا کردن ؛ ستیزه و لجاج کردن . همسری و مقابله نمودن :
اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان
هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا.
بسا کاخا که محمودش بنا کرد
که از رفعت همی بامه مرا کرد.
آن است مرا کز دل با من به مرانیست
آنها نه مرا اند که با من به مرااند.
ناصرخسرو.
در کان دل من گهر از بهر گروهی است
پاکیزه که بی هیچ مرا اند و مرااند.
ناصرخسرو.
بل مرا این مراست با قدما
که مجلی منم در این مضمار.
خاقانی .
تا بدانی که خدای پاک را
بندگان هستند پرحمله و مرا.
مولوی .
چون برآمد این نکاح آن شاه را
نا نژاد صالحان بی مرا.
مولوی .
- مرا کردن ؛ ستیزه و لجاج کردن . همسری و مقابله نمودن :
اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان
هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا.
ناصرخسرو.
بسا کاخا که محمودش بنا کرد
که از رفعت همی بامه مرا کرد.
نظامی عروضی .
فرهنگ عمید
۱. ستیزه کردن.
۲. نزاع، جدال، ستیزه.
* مرا کردن: [قدیمی] = مِرا
۲. نزاع، جدال، ستیزه.
* مرا کردن: [قدیمی] = مِرا
۱. ستیزه کردن.
۲. نزاع؛ جدال؛ ستیزه.
〈 مرا کردن: [قدیمی] = مِرا
دانشنامه عمومی
مرا (رود). رودخانه مرا (به انگلیسی: Mera (river)) رودخانه ای به طول ۵۰ کیلومتر است که در سوئیس جریان دارد.
فهرست رودخانه ها
فهرست رودخانه ها
wiki: ابرقهرمان در کتاب های کامیک آمریکایی منتشر شده توسط دی سی کامیکس است. شخصیت مرا توسط نویسنده جک میلر و طراح نیک کاردی خلق شده است که برای اولین بار در شمارهٔ ۱۱ آکوامن (سپتامبر ۱۹۶۳) حضور پیدا کرد. مِرا ملکهٔ سابق بُعد آکوآ، ملکهٔ آتلانتیس و همسر دیگر شخصیت ابرقهرمان دی سی کامیکس، آکوامن است.
قادر به افزایش چگالی آب، و سپس خلق سازه با آن است
دورآگاهی جزئی
قدرت و دوام زیاد
سفر به بُعد آکوآ
شناگری ماهر و قادر به تنفس در زیر آب
مهارت بالا در مبارزات تن به تن
قادر به خلق موجودات توسط قدرت حلقهٔ فانوس قرمز
امبر هرد نقش شخصیت مرا را در فیلم های لیگ عدالت (۲۰۱۷) به کارگردانی زک اسنایدر و آکوامن به کارگردانی جیمز وان ایفا کرده است.
مرا زمانی ملکهٔ اعماق دریاها و جهانی در بعد دیگر با نام بُعد آکوآ بود. سال ها پیش مجرمی به نام لرون کنترل و تخت پادشاهی اش را تصاحب کرد و سپس مرا را از سمت خود عزل نمود. مرا که از سرزمین پادشاهی خود تبعید شده بود، از بُعد آکوآ به قلمرو زمین سفر کرد، و در آنجا پادشاه دریای آتلانتیس، آکوامن را ملاقات می کند. آکوامن و یکی از پیروانش به نام آکوالد سوگند یاد کردند که به هر شکل ممکن به مرا کمک کنند. اما لرون که مرا را تا قلمرو زمین تعقیب کرده بود، توانست او و آکوامن را اسیر کند و پس از انتقال به بُعد آکوآ، آن ها را زندانی کرد. آکوامن به کمک یکی از ارواح آبی توانست مرا را آزاد کند و در نهایت لرون را شکست داد. اما مرا به جای بازگشت به تاج و تخت پادشاهی اش، تصمیم گرفت همراه با آکوامن به آتلانتیس برود. پس از شرکت در ماجراجویی های مختلف، در نهایت عاشق یکدیگر شدند. آن دو به زودی ازدواج کردند و مرا همراه با آکوامن در کاخ سلطنتی اش واقع در آتلانتیس زندگی کرد. آن ها به زودی صاحب پسری شدند که نام آن را آرتور کِری جِی آر. (آکوابیبی) نهادند.
پس از گذشت کمتر از دو سال، بلک مانتا، دشمن آکوامن، آکوابیبی را ربود و او را داخل مخزنی شفاف حاوی سم قرار داد. کودک بر اثر سم به کما رفت و مرا ناامیدانه به نجات جان فرزندش شتافت. ولکو مرا را برای پیدا کردن دانشمند «Xebel»، به سرزمین اجدادیش فرستاد که مکان دستگاه درمانی ویژه برای نجات فرزندش را می دانست. او زمانی که بُعد آکوآ رسید، مشاهده کرد که پادشاهی اش توسط لرون خائن تصاحب شده است و تمام اموال او را به درون گودال بزرگی ریخته است. مرا شجاعانه به داخل گودال رفته و با هیولاهای عنصری واقع در آن به نبرد پرداخت. او مأموریت خود را با موفقیت به پایان رساند، اما زمانی که به آتلانتیس بازگشت دیگر خیلی دیر شده بود، و پسرش مرده بود.
قادر به افزایش چگالی آب، و سپس خلق سازه با آن است
دورآگاهی جزئی
قدرت و دوام زیاد
سفر به بُعد آکوآ
شناگری ماهر و قادر به تنفس در زیر آب
مهارت بالا در مبارزات تن به تن
قادر به خلق موجودات توسط قدرت حلقهٔ فانوس قرمز
امبر هرد نقش شخصیت مرا را در فیلم های لیگ عدالت (۲۰۱۷) به کارگردانی زک اسنایدر و آکوامن به کارگردانی جیمز وان ایفا کرده است.
مرا زمانی ملکهٔ اعماق دریاها و جهانی در بعد دیگر با نام بُعد آکوآ بود. سال ها پیش مجرمی به نام لرون کنترل و تخت پادشاهی اش را تصاحب کرد و سپس مرا را از سمت خود عزل نمود. مرا که از سرزمین پادشاهی خود تبعید شده بود، از بُعد آکوآ به قلمرو زمین سفر کرد، و در آنجا پادشاه دریای آتلانتیس، آکوامن را ملاقات می کند. آکوامن و یکی از پیروانش به نام آکوالد سوگند یاد کردند که به هر شکل ممکن به مرا کمک کنند. اما لرون که مرا را تا قلمرو زمین تعقیب کرده بود، توانست او و آکوامن را اسیر کند و پس از انتقال به بُعد آکوآ، آن ها را زندانی کرد. آکوامن به کمک یکی از ارواح آبی توانست مرا را آزاد کند و در نهایت لرون را شکست داد. اما مرا به جای بازگشت به تاج و تخت پادشاهی اش، تصمیم گرفت همراه با آکوامن به آتلانتیس برود. پس از شرکت در ماجراجویی های مختلف، در نهایت عاشق یکدیگر شدند. آن دو به زودی ازدواج کردند و مرا همراه با آکوامن در کاخ سلطنتی اش واقع در آتلانتیس زندگی کرد. آن ها به زودی صاحب پسری شدند که نام آن را آرتور کِری جِی آر. (آکوابیبی) نهادند.
پس از گذشت کمتر از دو سال، بلک مانتا، دشمن آکوامن، آکوابیبی را ربود و او را داخل مخزنی شفاف حاوی سم قرار داد. کودک بر اثر سم به کما رفت و مرا ناامیدانه به نجات جان فرزندش شتافت. ولکو مرا را برای پیدا کردن دانشمند «Xebel»، به سرزمین اجدادیش فرستاد که مکان دستگاه درمانی ویژه برای نجات فرزندش را می دانست. او زمانی که بُعد آکوآ رسید، مشاهده کرد که پادشاهی اش توسط لرون خائن تصاحب شده است و تمام اموال او را به درون گودال بزرگی ریخته است. مرا شجاعانه به داخل گودال رفته و با هیولاهای عنصری واقع در آن به نبرد پرداخت. او مأموریت خود را با موفقیت به پایان رساند، اما زمانی که به آتلانتیس بازگشت دیگر خیلی دیر شده بود، و پسرش مرده بود.
wiki: مرا (کمیک)
پیشنهاد کاربران
به معنی: من را
کلمات دیگر: