دست یافت
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فرصة
مترادف و متضاد
فرصت، مجال، موقع، دست یافت
فرهنگ فارسی
فتح و ظفر و غلبه . یا فرصت
لغت نامه دهخدا
دست یافت. [ دَ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) فتح و ظفر و غلبه. ( ناظم الاطباء ). || فرصت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دست یافتن شود. || ( ن مف مرکب ) دست یافته. مقهور. مغلوب : این صورت سمج و جسم خبیث کهتر که دست یافت عناصر نیم کار گردون است از کثرت آفات... اکرام را ابرام نمی نماید. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 243 ).
کلمات دیگر: