ازار دادن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فرس , مشکلة
اثر (مع الشد )
اثر (مع الشد )
فرس , مشکلة
مترادف و متضاد
اشفتن، عذاب دادن، مزاحم شدن، زحمت دادن، ازار دادن، دچار کردن، مصدع کسی شدن، رنجه کردن
اذیت کردن، طنازی کردن، ازار دادن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، پوش دادن مو
ازار دادن
عیب جویی کردن، ازار دادن، نق زدن، مرتبا گوشزد کردن
افزودن، مجهز کردن، پیوند زدن، طولانی کردن، ازار دادن، قلمه زدن، تکه دادن
بر صلیب اویختن، ازار دادن، شکنجه کردن
ازار دادن، کسی را دست انداختن، و سپس محروم کردن
فرهنگ فارسی
( آزار دادن ) ( مصدر ) رنج دادن الم رسانیدن آزردن اذیت کردن .
اذیت کردن رنجانیدن
اذیت کردن رنجانیدن
لغت نامه دهخدا
( آزار دادن ) آزار دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) رنج و درد و الم دادن. آزردن. اذیت کردن. ایذاء. آزار کردن. رنجانیدن.
پیشنهاد کاربران
nettle
آزردن
رنجه داشتن
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن
خونکسی را بجوش اوردن
آزردن
رنجه داشتن
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن
خونکسی را بجوش اوردن
شکنجه. . . .
کلمات دیگر: