مترادف سیاح : آفاق پو، سیاحتگر، جهانگرد، مسافر، گردشگر، جهاندیده
برابر پارسی : جهانگرد، گردشگر
tourist, traveller
excursionist, explorer
صفت
آفاقپو، سیاحتگر، جهانگرد، مسافر، گردشگر
جهاندیده
۱. آفاقپو، سیاحتگر، جهانگرد، مسافر، گردشگر
۲. جهاندیده
مسعودسعد.
نظامی .
سعدی .
سیاح . [ س َی ْ یا ] (اِخ ) رجوع به حاجی سیاح شود.
گردشگر