کلمه جو
صفحه اصلی

ازمودن کردن

فارسی به عربی

اختبار

مترادف و متضاد

test (فعل)
ازمایش کردن، محک زدن، ازمودن، عیار گرفتن، امتحان کردن، ازمودن کردن


کلمات دیگر: