کلمه جو
صفحه اصلی

سوسه


مترادف سوسه : تزویر، حقه، دسیسه، نیرنگ، خدعه، اشکال، اشکال تراشی، خدشه، دشواری

فارسی به انگلیسی

dirty tricks, intrigue, plot, scheme, weevil, serration(in a blade), flaw, doubt

weevil, serration(in a blade), flaw, doubt


dirty tricks, intrigue, plot, scheme


فارسی به عربی

سوسة

عربی به فارسی

شپشه , کو , سوسه , شپشه گندم


مترادف و متضاد

weevil (اسم)
شپشه، شپشه گندم، کو، سوسه

تزویر، حقه، دسیسه، نیرنگ، خدعه


اشکال، اشکال‌تراشی


خدشه، دشواری


۱. تزویر، حقه، دسیسه، نیرنگ، خدعه
۲. اشکال، اشکالتراشی
۳. خدشه، دشواری


فرهنگ فارسی

نیرنگ وحقه وخدشه، شائبه ریاونیرنگ ودروغ
( اسم ) ۱ - حقه تزویر : در کار او هیچ سوسه ای نیست . ۲ - اشکال دشواری .
کرمی باشد که در گندم افتد و ضایع کند کرم گندم خدشه

حفره‌هایی به‌ شکل حباب‌‌های تخت‌شده با گوشه‌های گرد یا زاویه‌دار که به‌صورت تکی یا گروهی در سطح یا نزدیک به سطح قطعه قرار دارند متـ . مُک سطحی مُک زیرسطحی subsurface blowhole


فرهنگ معین

(سَ یا س ) (اِ. ) (عا. ) ۱ - حقه ، تزویر. ۲ - دشواری ، اشکال .

لغت نامه دهخدا

سوسه. [ س َ / س ِ ] ( اِ ) کرمی باشد که در گندم افتد و ضایع کند. ( برهان ). کرم گندم. ( غیاث ). کرمی است که در گندم افتد و ضایع کند. آنرا کرم گندم خوار و سلیک نیز گویند. ( آنندراج ). شپش گندم. ( دهار ) :
نیاید بکار من این کار جنگ
کجا سوسه سنجد بجنگ پلنگ.
فردوسی ( از آنندراج ).
رجوع به سوس و سیسک شود. || خدشه. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- سوسه نداشتن معامله ؛ هیچ نوع احتمال ضرر، از قبیل : دعاوی حق یا باطل ثالثی در آن نبوده و هیچگونه غل و غش و دسیسه و شیدی در آن نباشد. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. نیرنگ و حقه.
۲. خدشه.
۳. شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ.
* سوسه آمدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود.
کرمی که پارچه های پشمی را ضایع می کند، بیب.

۱. نیرنگ و حقه.
۲. خدشه.
۳. شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ.
⟨ سوسه آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود.


کرمی که پارچه‌های پشمی را ضایع می‌کند؛ بیب.


دانشنامه عمومی

سوسه (به عربی: سوسة) شهری در استان سوسه کشور تونس است که جمعیت آن در سرشماری سال ۲۰۰۴ میلادی ۱۷۳٫۰۴۷ نفر بوده است.
فهرست شهرهای تونس

فرهنگستان زبان و ادب

{surface blowhole} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] حفره هایی به شکل حباب های تخت شده با گوشه های گرد یا زاویه دار که به صورت تکی یا گروهی در سطح یا نزدیک به سطح قطعه قرار دارند متـ . مُک سطحی مُک زیرسطحی subsurface blowhole

گویش مازنی

/soo se/ تحریک - جاسوسی ۳ساییده شده

۱تحریک ۲جاسوسی ۳ساییده شده



کلمات دیگر: