کلمه جو
صفحه اصلی

اسباب زحمت

فارسی به انگلیسی

inconvenience, inconvenient, trouble, encumbrance

encumbrance, inconvenience, inconvenient, trouble


فارسی به عربی

ازعاج

مترادف و متضاد

inconvenience (اسم)
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی

discommodity (اسم)
ناراحتی، زحمت، اسباب زحمت

encumbrance (اسم)
بار، گرفتاری، قید، مانع، گرو، اسباب زحمت، سربار


کلمات دیگر: