طیار
پیلوت
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
خلبان، رهبر، لیدر، پیلوت، خلبان هواپیما، راننده کشتی، چراغ راهنما، اسباب تنظیم و میزان کردن چیزی
پیلوت، چراغ کوچک اجاق گاز و امثال ان
فرهنگ معین
(لُ ) [ انگ . ] (اِ. ) ۱ - شمعک . ۲ - طبقة همکف ساختمان که ارتفاع آن از بقیة طبقه ها کمتر است و معمولاً به عنوان پارکینگ و موتورخانه و یا انباری استفاده می شود.
گویش مازنی
/piloot/ تغییر وضعیت و ابری شدن هوا
تغییر وضعیت و ابری شدن هوا
پیشنهاد کاربران
شمعک
پیلوت: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] به طبقه ای اطلاق می شود که در فضای بین ستون های آن هیچگونه تقسیمات دیگری صورت نگرفته باشد، مگر انباری، سرایداری، اتاق پست برق و امثالهم.
کلمات دیگر: