( اسم ) سخن : بودنی بود می بیارا اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون . ( رودکی ۱۱٠۷ )
اشک گرم گریستن چشم یعنی محزون و غمناک شدن .
اشک گرم گریستن چشم یعنی محزون و غمناک شدن .
سخون . [ س َ ] (ع ص ) شوربای گرم کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوردنی دیگرباره و گرم کرده . (مهذب الاسماء).
رودکی .
دقیقی .
سخون . [ س ُ ] (ع مص ) اشک گرم گریستن چشم ، یعنی محزون و غمناک شدن . (منتهی الارب ).