fraction, deduction, discount, detraction
کسور
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع : کسر : ۱ - پاره های اعداد مانند نصف ثلث ربع و غیره . ۲ - کمی ها نقصانها : ( و وجه سیصد هزار دینار کیکی که باز آورده بودند بمدت دو ماه بموجب خطوط قضات و امنای مملکت و نویسندگان بی مقصور و کسور بصاحبان مال رسانیدند ) . ( ظفرنام. یزدی )
صرفه و سود یا نگاهداری چیزی و محافظت آن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
کسور. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کسر[ ک َ / ک ِ ]. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کسر شود. || پاره ای اعداد مانند نصف و ثلث و ربع و غیره. ( فرهنگ فارسی معین ). کسرها و عددهای کسری. ( ناظم الاطباء ). || کمی ها و نقصانها : وجه سیصدهزار دینار کپکی که باز آورده بودند به مدت دوماه بموجب خطوط قضات و امنای مملکت و نویسندگان بی قصور و کسور به صاحبان مال رسانیدند. ( ظفرنامه یزدی ، از فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ کَسرَة. ( ناظم الاطباء ) . || ج ِ کسری [ ک ِ را ]. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به کسری شود. || شکستگی ها.
- ارض ذات کسور؛ زمین دارای بلندی و پستی و سرازیری و سرابالایی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- کسورالاودیة ؛ خمهای رودبار و شعبه های آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). این کلمه واحد ندارد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کسور. [ ک ُ ] ( ع مص ) کسر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به کسر در معنی مصدری شود.
کسور. [ ک ُ ] ( از ع ، اِ ) صرفه و سود. || نگاهداری چیزی و محافظت آن. ( ناظم الاطباء ).
کسور. [ ک َ ] (ع ص ) شتر ستبرکوهان یا شتر که بخماند دم خود را بعد برداشتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کسور. [ ک ُ ] (از ع ، اِ) صرفه و سود. || نگاهداری چیزی و محافظت آن . (ناظم الاطباء).
کسور. [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کسر[ ک َ / ک ِ ] . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کسر شود. || پاره ای اعداد مانند نصف و ثلث و ربع و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). کسرها و عددهای کسری . (ناظم الاطباء). || کمی ها و نقصانها : وجه سیصدهزار دینار کپکی که باز آورده بودند به مدت دوماه بموجب خطوط قضات و امنای مملکت و نویسندگان بی قصور و کسور به صاحبان مال رسانیدند. (ظفرنامه ٔ یزدی ، از فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ کَسرَة. (ناظم الاطباء) . || ج ِ کسری [ ک ِ را ] . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به کسری شود. || شکستگی ها.
- ارض ذات کسور؛ زمین دارای بلندی و پستی و سرازیری و سرابالایی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- کسورالاودیة ؛ خمهای رودبار و شعبه های آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). این کلمه واحد ندارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کسور. [ ک ُ ] (ع مص ) کسر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به کسر در معنی مصدری شود.
فرهنگ عمید
کسر#NAME?