کلمه جو
صفحه اصلی

فساییدن

فرهنگ معین

(فَ دَ ) (مص م . ) = افساییدن : افسون کردن ، جادو کردن .

لغت نامه دهخدا

فساییدن. [ ف َ دَ ] ( مص ) فسونگری کردن. ( انجمن آرا ). افسون کردن و رام نمودن. ( برهان ). || مالیدن و رام کردن. ( انجمن آرا ). افساییدن. در این معنی مصحف فسانیدن و مشتق از فسان به معنی حجرالمسن است.

فسائیدن. [ ف َ دَ ] ( مص ) فساییدن. رجوع به فساییدن شود.

فرهنگ عمید

۱. افسون کردن، جادو کردن.
۲. رام کردن.


کلمات دیگر: