شدید، سخت، دشوار
قمطریر
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(قَ طَ ) [ ع . ] (ص . ) سخت ، شدید.
لغت نامه دهخدا
قمطریر. [ ق َ طَ ] ( ع ص ) روز سخت و تاریک. ( اقرب الموارد ). یوم قمطریر؛ روز سخت. ( منتهی الارب ) :
بزم احبابت همه جنات عدن خالدین
روز اعدایت همه یوماً عبوساً قمطریر.
صبا از من بگو یار عبوساً قمطریرا را
نمی چسبی به دل ضایع مکن صمغ و کتیرا را.
|| شر قمطریر؛ سخت. ( اقرب الموارد ).
بزم احبابت همه جنات عدن خالدین
روز اعدایت همه یوماً عبوساً قمطریر.
سلمان ساوجی.
|| رجل قمطریر؛ مرد سخت و عبوس و ترشرو. ( از اقرب الموارد ) : صبا از من بگو یار عبوساً قمطریرا را
نمی چسبی به دل ضایع مکن صمغ و کتیرا را.
|| شر قمطریر؛ سخت. ( اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: